کلاسیک بازی؛ بودن یا نبودن کمدی که کهنه نمی گردد

به گزارش وبلاگ بلاگ پو، معروفترین جمله ای که از شکسپیر به جا مانده کدام است؟ همان جمله ای که اول از همه به یادمان می آید؟ گمانم برای همه جمله نمایشنامه هملت باشد: بودن یا نبودن؛ مساله این است. ارنست لوبیچ، کارگردان آلمانی که در دوران جنگ جهانی به آمریکا مهاجرت کرد و تابعیت آن جا را گرفت بخش اول این جمله را برداشت و سال 1942 در دوران اوج جنگ جهانی دوم کمدی سیاه بودن یا نبودن را ساخت.

کلاسیک بازی؛ بودن یا نبودن کمدی که کهنه نمی گردد

خیلی ها تصور می نمایند دیدن فیلم کلاسیک کار سختی است. به نظرشان فیلم های سیاه و سفید دمده هستند و به درد این روز و روزگار نمی خورند. از امروز تا آغاز سال جدید که فیلم های اسکاری هزاره سوم را در تعطیلات معرفی می کنیم هر روز یک فیلم کلاسیک حال خوب کن برایتان کنار گذاشته ایم. فیلم هایی که شیرین هستند و دوست داشتنی و حالتان را در این روزها خوب می نمایند. فیلم هایی که نشان می دهند دیدن آثار کلاسیک نه تنها کار سختی نیست که می تواند یک سرگرمی مفرح باشد.

کارول لمبارد ستاره هالیوود و جک بنی و رابرت استک بازیگران فیلم هستند. فیلم کمدی بامزه ای است که البته جریان اکرانش تراژیک است. بودن یا نبودن درست یک ماه بعد از مرگ کارول لمبارد، ستاره اصلی فیلم در یک سانحه هواپیمایی اکران شد. بنیاد ملی فیلم آمریکا در سال 1996 بودن یا نبودن را جزو آثاری ثبت کرد که به لحاظ فرهنگی، تاریخی یا زیبایی شناسی متر و معیار محسوب می گردد.

داستان فیلم در شهر ورشو در لهستان اتفاق می افتد. درست پیش از آن که نیروهای نازی سال 1939 به شهر حمله نمایند. یک گروه تئاتر مشهور در این شهر فعالیت می نمایند که ستاره های آن جوزف و همسر زیبایش ماریا هستند. گروه تئاتری مشغول تمرین یک نمایش به نام گشتاپو است که در آن نیروهای نازی را به سخره می گیرند.

یک شب گروه نمایش هملت را روی صحنه می برند. جوزف نقش اول نمایش را بازی می نماید و ماریا که یک خلبان جوان عاشقش شده از او می خواهد هر وقت جوزف جمله بودن یا نبودن را گفت پشت صحنه به دیدار او بیاید. اما وقتی خلبان موقع گفتن این جمله از جایش بلند می گردد به بازیگر عظیم بر می خورد. مسائل وقتی جدی تر می شوند که قرار می گردد نمایش گشتاپو کنسل گردد تا رابطه با آلمانی ها حفظ گردد. هیتلر به لهستان حمله می نماید. خلبان جوان به ماموریت می رود. شوهر به رابطه همسرش با خلبان مشکوک می گردد و این وسط یکی از نیروهای نازی هم می خواهد از ماریا به عنوان جاسوس استفاده کند. یک بازی پیچیده شکل می گیرد که اسم رمزش همان بودن یا نبودن است.

ارنست لوبیچ با ساختن این فیلم به دستاوردی حیرت انگیز می رسد. او مستقیم به آلمان های نازی می خندد و نشان می دهد که چه طور ایدئولوژی شان در نهایت از آن ها یک دلقک می سازد. لوبیچ و همکار فیلمنامه نویسش پیروز می شوند با بودن یا نبودن نیروهای شیطانی را دست بیاندازند. آن ها نشان می دهند که به سخره دریافت شیطان گاهی می تواند شیوه ای برای غلبه بر او باشد. حیرت انگیز است که شوخی های فیلم هنوز هم می تواند تماشاگر را بخنداند.

یک سری موضوعات مثل حسادت شوهر که ازلی و ابدی هستند اما ماجرای نازی ها را حالا می توان با هر نیروی شر دیگری جایگزین کرد و متوجه شد که بودن یا نبودن تا چه حد در مضحکه شر پیروز بوده است. یکی از منتقدان ایندی وایر نوشته بود: لوبیچ نشان می دهد زمانی که به نظر نامناسب ترین وقت برای شوخی می رسد بهترین زمان برای دست انداختن نیروهای اهریمنی است.

نیمه اول فیلم البته بیشتر روی گروه بازیگری و رابطه زن و خلبان متمرکز است. به خودشیفتگی جوزف، بازیگر مرد می پردازد و حماقت هایی که او مرتکب می گردد. اما شاهکار فیلم در نیمه دوم است. بعد از حمله آلمان ها و وقتی که بازیگران مجبور می شوند از قدرت بازیگری شان شبیه سلاحی علیه نازی ها استفاده نمایند.

کمدی فیلم تلفیقی از شوخی های موقعیت و شوخی های کلامی است که البته اولی بر دومی می چربد. با بازی فوق العاده راحت و دوست داشتنی ستاره های فیلم و استعداد لوبیچ در نوشتن فیلمنامه های سه پرده ای و زمان بندی درست شوخی ها و تکرارشان فیلم بودن یا نبودن هنوز هم فیلمی است که می تواند سرگرم تان کند.

فیلمی که استادانه هیجان و شوخی و تعلیق را با هم ترکیب می نماید و تبدیل به اثری مسحورنماینده می گردد.

نقد فیلم دنیا با من برقص؛ امان از این بخت پریشان ما

منبع: دیجیکالا مگ

به "کلاسیک بازی؛ بودن یا نبودن کمدی که کهنه نمی گردد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "کلاسیک بازی؛ بودن یا نبودن کمدی که کهنه نمی گردد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید